نوژانوژا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

برای نوژاجونم

دلتنگی مامی واسه نوژاجونی

  سلام گل خانم.امروزمامانی باتاخیرزیاداومدخونه.ساعت 7:10رسیدم خونه مامانی.آخه هم دیراومدم بیرون هم اینکه ترافیک بود.وقتی اومدم داشتی واسه خودت توخونه راه میرفتی منو که دیدی پریدی توبغلم .منم که دل نازک .........اشکم بی اختیاراومد.مامانی میگفت خیلی بیقراری کردی.همیشه بهم میگه ساعتهای اومدنت نوژابیقراری میکنه.امروز که دیگه بدترخیلی نق زده بود.الهی دورت بگردم.تازه فهمیدم که منم بیقراردیدنت میشم .اصلا نمیتونم سرکاربندشم.دوست دارم زودتربیاموروی ماهتو ببینمو آرامش بگیرم.باهم سیدی برینی بی بی که خیلی دوست داری نگاه کردیم .ازموقعی که واردشدم تا اینکه لباسامودرآوردم همش باهم دنبال بازی کردیم وتا 1ساعت هنوزلباسمودرنیاورده بودم حتی دلم نیوم...
2 مهر 1391